فرهنگی - اجتماعی - سیاسی

بررسی موضوعات روز

فرهنگی - اجتماعی - سیاسی

بررسی موضوعات روز

تکذیب جمله‌ تحریف شده منتسب به رهبر انقلاب در دیدار ۲۲ مرداد ۹۷ و انتشار اصل آن

 تکذیب جمله‌ تحریف شده منتسب به رهبر انقلاب در دیدار ۲۲ مرداد ۹۷ و انتشار اصل آن


 پیرو سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی که در تاریخ ۲۲ مردادماه در جمع هزاران تن از اقشار مختلف مردم بیان شد، از آنجایی که برخی از حاضران درباره‌ی فرازی از سخنان معظم‌له دچار ابهام شدند و به دنبال آن، این فراز انعکاس تحریف شده‌ای در رسانه‌ها یافت، به اطلاع میرساند:

فرمایشات معظم‌له ناظر به صدور اجازه برای مذاکرات وزیر خارجه دولت یازدهم با همتای آمریکایی‌اش بوده است.

 رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار فرمودند:

 «در قضیه‌ی برجام، بنده اشتباه کردم اجازه دادم که وزیر خارجه‌‌ی ما با آن‌ها صحبت کند، ضرر کردیم.»


غربگرایان چرا بیدار نمی شوند

فارن‌افرز/ وندی شرمن: 


انتظار داشتم بزرگترین چالش در برابر موفقیت برجام، تخلفات ایران باشد نه دسیسه‌های رئیس‌جمهور آمریکا؛ اقدام ترامپ در تاریخ آمریکا به عنوان یکی از بدترین اشتباه سیاست خارجی آمریکا خواهد ماند.


این تصمیم ترامپ، اعتماد دنیا به تعهد آمریکا به دیپلماسی چندجانبه را دگرگون کرده است.



زندان نوش جونش

یک سال حبس تعزیری برای کرباسچی به جرم توهین به شهدای مدافع حرم


غلامحسین کرباسچی که به جرم تبلیغ علیه نظام در دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان محاکمه شده بود بعد از محکومیت، به یکسال حبس تعزیری محکوم گردید./میزان

تعارف مسئول دولت

اجرای تحریم‌‌های ترکیه علیه آمریکا آغاز شد


اجرای فرمان رئیس‌ جمهور ترکیه درباره افزایش صد در صدی تعرفه گمرکی برخی کالا‌هایی وارداتی آمریکایی از امروز چهارشنبه آغاز شد


دولت اردوغان در اقدام متقابلی نسبت به تحریم‌های آمریکا، محصولات آمریکایی را تحریم کرد اما در دولت جمهوری اسلامی همچنان در تعارفات تحریم هستیم!

قضاوت با شما

#حوصله_کن


خانم معلمی تعریف می‌کرد:

در مدرسه ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچه‌ها را برای یک سرود آماده می‌کردم. به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان. پدر و مادرشان هم دعوت مراسمند و بچه‌ها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند.


چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند. روز مراسم بچه‌ها را آوردم و مرتبشان کردم. باهم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.


ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع. دست و پا تکان می‌داد و خودش رو عقب جلو می‌کرد و حرکات عجیبی انجام می‌داد. بچه‌ها هم سرود را می‌خواندن و ریز می‌خندیدند، کمی مانده بود بخاطر خنده‌شان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.


 سرم از غصه سنگین شده بود و نمی‌تونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم. خب چرا این بچه این کار رو می‌کنه، چرا شرم نمی‌کنه از رفتارش؟ این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود!!


نمونه خوبی و تو دل بروی بچه‌ها بود!!

 رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمی‌فهمید بقدری عصبانی‌ام کرده بود که آب دهانم را نمی‌توانستم قورت دهم. خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرف‌تر و دوباره شروع کرد!


فضا پر از خنده حاضران شده بود، همه سیر خندیدند. نگاهی گرداندنم، مدیر را دیدم، رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرق‌هایش سرازیر بود.

از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم؟! اخراجش می‌کنم، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه،

من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانش‌آموز حتمی شود.


حالا آنی که کنارم بود زنی بود، مادر بچه، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود.


بسیار پرشور می‌خندید و کف می‌زد، 

دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.


همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم:

چرا اینجوری کردی؟!


چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟!

دخترک جواب داد:

آخر مادرم اینجاست، برای مادرم این‌کار را می‌کردم!!


معلم گفت: با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم: آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمی‌کنند و خود را لوس نمی‌کنند؟!


چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت: آموزگار صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود، خودم توضیح می‌دهم؛ مادر من مثل بقیه مادرها نیست، مادر من "کرولال" است، 


چیزی نمی‌شنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه می‌کردم.


 تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود،

این زبان اشاره است، زبان کرولال‌ها


همین که این حرف‌ها را زد از جا جهیدم، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دختر را محکم بغل کردم!!


آفرین دختر، چقدر باهوش، مادرش چقدر برایش عزیز، ببین به چه چیزی فکر کرده!!!


فضای مراسم پر شد از پچ‌پچ و درگوشی حرف زدن و... 


تا اینکه همه موضوع را فهمیدند،،

نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!!


از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانش‌آموز نمونه را به او عطا کرد!!!


با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش می‌رفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز می‌کرد تا مادرش را شاد کند!!


درس این داستان این بود:

زود عصبانی نشو،

زود از کوره در نرو،

تلاش کن زود قضاوت نکنی،


صبر کن تا همه‌ی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی!!