سوار تاکسی شده بودم و علاوه بر مبلغ کرایه 3000 تومن به راننده تاکسی دادم و گفتم اگر مسافر بی بضاعت یا مسنی رو سوار کرد ازش پول نگیره و این کارت رو هم به اون مسافر بده.
راننده تاکسی که یک پیرمرد خوش اخلاق بود کلی تشویقم کرد و برام تعریف کرد که :
دخترم، دیروز یک پسر جوانی رو سوار کردم که پول همراهش نبود و ازش کرایه نگرفتم و حتی زمانی که داشت پیاده میشد یه مقدار پول بهش دادم برای ادامه ی مسیرش که بتونه خودشو به خونه برسونه،یه مسافر دیگه تو ماشینم بود که شاهد این ماجرا بود، از حرکتی که من کردم خیلی خوشش اومد و گفت می خواد که دربست چند جا ببرمش، در نهایت وقتی که رسیدیم به مقصد اون مسافر 20 هزار تومن بیشتر از کرایه ش بهم پول داد و گفت وقتی کارتو دیدم حس کردم منم وسیله خدام که پاداش محبتت به اون پسر رو جبران کنم. و از اون روز مشتری من شده و هرجا میخواد بره به من زنگ می زنه. خدا ارحم الراحمین هست دخترم. برو که پاداش کوچکترین زحمت برای آقا امام زمان رو می گیری..
چند دقیقه ای نگذشت که پاداشش رو جور دیگه ای
گرفتم.
یادمان باشد اهل_بیت بدهکار کسی نمی‌ماند
پویش بزرگ مردمی #مهرمهدوی